با سلام
من پسری هستم 21 ساله با دختر خانم 20 ساله ای قرار ازدواج گذاشتم!!! ما واقعا عاشق هم هستیم و مشکلی نداشتیم!!! حدودا 5 ساله که با هم هستیم و حتی مادر های ما از وجودمون خبر دارن و حتی این خانم چند بارم مادرم دعوتش کرد برای نهار و به خونمون اومد برای صرف نهار و اشنایی بیشتر با مادرم!!!
ما واقعا همدیگرو دوست داریم اما متاسفانه امروز بهم گفت که به هم بازی بچگیش علاقه داره و بین منو اون مونده!!!! البته اینم بگم اوایل اشنایی علاقه ای به من نداشت،کم کم علاقه ای قوی توی دلش ایجاد کردم!!!! خودم توی این 9ماه اخیر درگیریه شدید خونوادگی داشتم که پدر مادر قصد جدایی دارن و من توی این 9ماه بهش توجهی که باید میکردمو نکردم!!!!! و توی این 2هفته ی اخیر دعواهای طولانی داشتیم و جدی!!!!!!!! من واقعا دوسش دارم و نمیخوام از دستش بدم!!!!! اونم همین حس رو نسبت به من داره!! میگفت توی این 2 هفته فقط اشک میریخته سر این قضیه!!!! که البته خودم دیدمش فهمیدم این موضوع رو،با پف کردن چشماش!!!!! حالا اون امروز بهم گفته که عاشق پسر داییه مادرش هست و دوسش داره اما منم دوست داره و نمیتونه ولم کنه!!! خودم خیلی کم بهم ریخته بودم،اینم با این حرفا داغونم کرد!!!! حالا من نمیدونم باید چیکار کنم این وسط!! نه میتونم خودمو بکشم کنار نه ازش جدا شم!!! خودشم میگه نه میتونم به اون فکر نکنم نه میتونم از تو جدا شم!!!
واقعا دارم دیونه میشم!
خواهش میکنم کمکم کنید!